بخدا اشک منم در اورد

تنهاترین تنهای شهر تنهایی

تنهایی خودم

بخدا اشک منم در اورد

 

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

 

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

 

لرزان گفت : بله خانم؟

 

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

 

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

 

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

 

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

 

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

 

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

 

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

 

 برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

 

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

 

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

 

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

 

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …



نظرات شما عزیزان:

ميلاد
ساعت23:00---21 ارديبهشت 1392
سلام وبت عاليه خيلي خوشم اومد به وب منم سر بزن منو با عنوان بزرگترين مرجع دانلود موزيك لينك كن و تو بگو من با چه عنواني بلينكمت حتما يادت نره ها منتظرم فعلا باي

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 22:47 ] [ ALI ] [ ]